کشف قدیمیترین شواهد از اسبسواری در جهان در گورهای باستانی ۵ هزار ساله
تاریخ انتشار: ۱۷ اسفند ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۷۲۸۶۳۷۸
باستانشناسان میگویند بقایای اسکلتهایی را در گورپشتههای باستانی متعلق به فرهنگ گورچالی در بلغارستان، رومانی و مجارستان یافتهاند که نشان میدهد شماری از انسانهای عصر نوسنگی به سوارکاری میپرداختهاند.
به گزارش یورونیوز، اولین شواهد اهلی شدن اسب که تا کنون یافت شده است به ۵ هزار و ۵۰۰ سال پیش بازمیگردد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
تیمی از دانشمندان برای این تحقیق بقایای پنج تن از مردمان فرهنگ «یامنا» را که در رومانی، بلغارستان و مجارستان یافت شدهاند، مورد تجزیه و تحلیل علمی قرار دادند. این مردمان گروهی از دامداران استپی بودند که در دوره نوسنگی در نواحی شمال دریای سیاه و دریای خزر زندگی میکردند و در دفن مردگان خود از فرهنگ گورچالی تبعیت میکردند.
خصیصه اصلی فرهنگ گورچالی، که از سدههای ۳۶ تا ۲۳ پیش از میلاد ادامه داشت، خاکسپاری مردگان در چالههایی در گورخانهها به حالت طاقباز با زانوهای خمیده بوده است. پیشتر مطالعات نشان داده بودند که بخشی از زندگی بشر امروزی در ده هزار سال پیش از آمیختگی ژنتیکی و گسترش فرهنگ یامنا در نقطه اتصال جنوب شرق اروپا به آسیا تاثیر پذیرفته است.
در پژوهش جدید همچنین بیش از ۲۰۰ اسکلت متعلق به ۳۹ مکان باستانی در سراسر جنوب شرقی اروپا را که قبلاً مورد مطالعه قرار گرفته بود، تحت بررسی مجدد قرار گرفتند.
دانشمندان میگویند پنج اسکلت یامنا، همراه با ۱۹ اسکلت دیگر از نمونه بزرگتر، نشانههایی از اسبسواری را نشان میدهند. این نشانهها شامل تغییر در شکل حفرههای ران، آسیب به مهرهها در نتیجه بالا و پایین رفتن مستمر ناشی از نشستن پشت اسب، محلهای خاص اتصال عضلانی در پاها و همچنین صدمات ناشی از افتادن، لگد زدن یا گاز گرفتن اسبها بوده است.
مارتین تراتمن، انسانشناس زیستی در دانشگاه هلسینکی فنلاند و نویسنده ارشد این مطالعه، در این باره میگوید: «اسکلتها هیچ تغییر فرم کلی را نشان نمیدهند، آنچه مشاهده میشود تغییرات کوچک به منظور سازگار شدن بدن با وضعیت جدید و آسیبهای جزئی مفصلی است. در مجموع افراد فرهنگ یامنا از وضعیت سلامتی فوقالعاده خوبی برخوردار بودهاند.»
تراتمن اضافه کرد: «این علائم فیزیولوژیکی که نشان از اسبسواری دارند، نظیر علائم کشیدگی اسکلتی عضلانی و تحلیل مفاصل، باعث نمیشود که افراد در زندگی متفاوت به نظر برسند. در واقع شما نمیتوانید تفاوت یک فرد گاوچران با یک فرد عادی را تنها از نحوه راه رفتنش تشخیص دهید.»
باستانشناسان پیشتر با تحقیق روی بقایای اسبهای یافتشده در جنوب شرق اروپا نوع حیواناتی را که انسانهای باستانی سوار میشدند مشخص کرده بودند. دکتر تراتمن در این باره میگوید: «این اسبها البته به نوعی اسب وحشی منقرضشده نزدیکتر بودند. آنها شبیه به اسبهای شوالسکی بودند یعنی تنومند، با سینههای ستبر و گردن قوی و اندازهای کوچک مایل به متوسط. اسبهای جنگی قرون وسطایی در اروپا تقریبا شکل مشابهی داشتند.»
اسبسواری در میان انسانها در عصر برنز رواج داشتهمحققان میگویند از آنجا که وسایل مرتبط با سوارکاری از مواد پوسیدنی ساخته میشدند (نظیر طنابهای از جنس الیاف و قطعات چوبی) و با گذر زمان از بین رفتهاند، در نتیجه بررسی آثار سوارکاری بر بقایای اسکلتهای انسانی میتواند مفیدتر از کنکاش در بقایای اسبها و فرهنگ مرتبط با آنها باشد.
دیوید آنتونی، انسانشناس در دانشگاه هاروارد، میگوید: «در گورستانهای دوران نوسنگی که در استپها واقع شدهاند، گاه اسبها همرده با گوسفندان و گاوها در کنار انسان دفن شدهاند و گرزهای سنگی تراشیدهشده به شکل سر اسب قابل رویت هستند.»
قربانی کردن دام نظیر گوسفند، خوک، بز و اسب در آئینهای خاکسپاری فرهنگ یامنا رواج داشته است. پیشتر شواهدی از زندهبهگور شدن اسبها در کنار انسانها در عصر آهن به دست آمده بود.
دانشمندان میگویند حضور اسبها در فرهنگ یامنا و مشخص کردن میزان گستردگی آن میتواند به توضیح مسئله مهاجرت انسانهای باستانی در عصر نوسنگی کمک کند. همچنین آزمایشات دیانای در زمینه مطالعه اهلیسازی اسبها میتواند به ما کمک کند تا متوجه شویم اسبهای وحشی مدرن چگونه از نسل اسبهای باستانی به وجود آمدهاند.
منبع: فرارو
کلیدواژه: باستان شناسی اسب سواری انسان ها اسب ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۲۸۶۳۷۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
از درشکه تا اتومبیل؛ یک قرن فرهنگسازیِ ناتمام
جابهجایی همواره یکی از دغدغههای مهم از زمان انسانهای نخستین که کمتر سبک زندگی یکجانشینی داشتند تا انسان امروزی که پویایی، جزء جداییناپذیر زندگیاش محسوب میشود، بوده است. نیازی که پاسخ به آن در ابتدا به مدد حیوانات و بعدتر به واسطه پیشرفت تکنولوژی میسر شد، هرچند این بخش هم با چالشهای خاص خود از بروز هرجومرج تا گاهی اوقات نبود فرهنگِ کافی روبرو بود.
به گزارش ایسنا، سرعتِ محدود انسان برای جابهجایی باعث شد تا به حیوانات به چشم وسیلهای برای حملونقل نگاه کند که هرچند سرعت و توان بیشتری از خودش داشتند، اما بازهم تغییر چشمگیری در مدت زمان رسیدن به نقطه دلخواه ایجاد نمیکردند. در این شرایط بود که فکر ساخت وسایلی مانند ماشیندودی، طیاره، قطار و... به ذهنش رسید تا سختیها را بر خود آسان کند. با این وجود وسیلهای که بیش از هر چیزی طی حدود ۱۳۰ سال گذشته توانسته پاسخگوی نیاز انسان به جابهجایی باشد، خودروها هستند که در این گزارش به آنها میپردازیم.
تا پیش از تولد خودروها، استفاده از کالسکه و درشکه برای رفتوآمد در میان مردم رواج داشت؛ چنانچه ناصرالدین شاه پس از بازگشت از سفر فرنگ در سالهای آخر عمرش دستور تاسیس شرکت درشکهرانی برای گسترش حملونقل در دارالخلافه طهران را داد که به دنبال آن حدود ٣٠ درشکه وارد شهر شد. بر همین اساس لازم شد برای حفظ نظم، قوانینی برای تردد وضع شود. از جمله اینکه درشکهها و کالسکهها برای ورود به برخی نقاط شهر از جمله محوطه کاخ گلستان نیاز به مجوزی شبیه طرح ترافیک امروزی داشتند.
مسیر رفتوآمد کالسکهها؛ عکس از آنتوان سوریوگیننخستین اتومبیل در دوران سلطنت مظفرالدین شاه قاجار وارد ایران شد. از آنجایی که استفاده از آن در ابتدا تنها مخصوص درباریان و افراد ثروتمند بود؛ بنابراین به دلیل محدود بودن تعداد اتومبیلها، نیازی به وضع قوانین مشخص برای استفاده از آن وجود نداشت. اما مانند هر وسیله دیگری، خودروها هم پیش از آنکه فرهنگ و قوانینی برای استفاده از آنها شکل گیرد، به مرور جای خود را در میان زندگی تمام اقشار جامعه باز کردند.
در واقع باید حدود یک قرن قبل را تصور کنید که فردی از پشت درشکهای که هدایت آن با کشیدنِ افسار اسب یا قاطر امکانپذیر بوده، پایین میآید و صرفا با یادگیری برخی مفاهیم ابتدایی پشتِ فرمان وسیلهای مینشیند که دیگر هدایت آن تنها به زور و بازوی خود و اندک شعور حیوانش وابسته نیست و باید همزمان حواسش به گاز، ترمز، دنده، فرمان و... باشد! در این شرایط البته وضعیت برای پیادگان هم بهتر نبود، کسانی که هیچ اطلاعاتی از سرعت و شتاب اتومبیل نداشتند و بعید نبود مثلا بازیگوشی یک کودک هنگام رد شدن از خیابان باعث تصادفی جبرانناپذیر شود.
از طرفی افزایش تعداد اتومبیلها در سطح شهرها در شرایطی رخ میداد که کوچهها و خیابانهای خاکی، زیرساخت لازم برای حضور این تعداد خودرو را نداشتند، خبری از خطکشی معابر، چراغ راهنمایی و رانندگی و... نبود و نظمیهچیان هم آموزشی برای نظارت بر قوانین مرتبط با این ساخته دست بشر ندیده بودند. در این بیقانونی هم احتمالا حق با کسی بود که زودتر میپیچید، صدای بلندتری برای داد زدن داشت، در محله خودشان رانندگی میکرد و بچهمحلها هوایش را داشتند و... .
با این وجود روند استفاده از اتومبیل کم و بیش به همان سبک اولیه تا زمانی که نخستین قربانی را بگیرد ادامه داشت. اما ماجرا از چه قرار بود؟ درویش خان که یکی از افراد اثرگذار موسیقی ایرانی و عامل ایجاد تنوع در ساز تار بود، در یکی از شبهای پاییزی سال ۱۳۰۵ خورشیدی که سوار بر درشکه درحال بازگشت به خانه بود با یک اتومبیل تصادف کرده و بعد از ۵ روز از دنیا رفت و اینگونه بود که خطرات وسیلهای که قرار بود کمکی به بشر باشد، بیش از قبل مشخص شد.
احساس خطر در کنار هرجومرج، بیقانونی و شکل نگرفتن فرهنگ استفاده از خودرو سبب شد تا در سال ۱۳۰۵ خورشیدی، داشتن تصدیق یا گواهینامه برای رانندگی اجباری شود و به دنبال آن دو سال بعد، اولین قوانین مربوط به رانندگی تنظیم و اداره نظمیه هم موظف به نظارت بر اجرای قوانین شود. البته اولین آییننامه کامل قوانین راهنمایی و رانندگی سال ۱۳۱۸ تصویب شد که از آن به عنوان مادر قوانین راهنمایی و رانندگی یاد میشود.
حالا دیگر تقریبا ۱۰۰ سال است که قوانین راهنمایی و رانندگی در ایران شکل گرفته؛ با این وجود گاهی برای رعایت یک قانون مشخص مانند بستن کمربند ایمنی، بهترین راهکاری که باعث فرهنگسازی میشود درنظر گرفتن جریمه است! درواقع اینجاست که قانون برای برطرف کردن هرجومرج به کمک فرهنگ آمده، اما به نظر میرسد برای موارد دیگر که وابسته به موضوعات ترافیکی نیستند، مانند بوق نزدن در هر ساعتی از شبانهروز در کوچهها و پسکوچهها، فحش ندادن هنگام رانندگی، نیفتادن پشت آمبولانس، بوق زدنِ بیدلیل در ترافیکهای طولانی و... هنوز کار زیادی تا رسیدن به نقطه فرهنگی مطلوب داریم!
انتهای پیام